هیچ مپرس از حال خرابم
دوری تو شد درد وعذابم
عشق است حرف وکلامم
راه است سخت ونتوانم
هر چند انتهای این قصه ندانم
تا آمدنت به انتظار می مانم
در خلوت کوچه باران زده
از عشق تو باز می خوانم
عمرمم گر دهد فرصت دیدار
خواهم هر شب مهتاب تو بمانم