آتش عشقت
در بیابان
گلستان می کند
آغوش تبدارم
گذری کن
بر گوچه دلتنگیم
از نسیم عطر تو
تا سپیده بیدارم
آتش عشقت
در بیابان
گلستان می کند
آغوش تبدارم
گذری کن
بر گوچه دلتنگیم
از نسیم عطر تو
تا سپیده بیدارم
دلبری می کند
شبانگاهان
مهتاب نگاهت
در برکه ی آغوشم
با رقص لبانت
آغوش تو
تنها کوچه بن بستی هست
که راه برگشت ندارد
عجب هوایی دارد بهار
نسیم عطر افشانی میکند تو را
دلم حوایی میشود
هر لحظه در بهشت آغوشت
اعجاز تو
با تمام پیامبران
فرق دارد
با لب هایت
معجزه می کنی
هر شب
در کعبه آغوشت
با تنزیل
آیه های بوسه
در من می شکند
هزاران بعض نهفته در گلو
به عشق ” تو ”
تمام بغض هایم
سیب سرخی می شود
در آغوشت
موقع بوسیدن لب هایم
# طیبه عبداللهی #
مهتاب را به چشمانت بسپار
بوقت خواب
آفتاب را در آغوش بگیر
بوقت سپیده
دلتان
به لطافت
حریر مهتاب
به گرمی
مهر آفتاب
# مرتضی الماسی #
زیباییت را در چشم هایم
عطر و بویت را در آغوشم
محصور می کنم
میترسم
بر سر تصاحب چشم هایت
جنگ جهانی سوم شروع شود
تو تنها مال منی
# مرتضی الماسی #
تقصیر من نیست
جاذبه نگاهت
شعر هایم را به لب هایت
چشم هایم را به آغوشت می کشد
# مرتضی الماسی #