تو
بهارترین نوروز
منی
که در دلم شکوفا می شوی
# طیبه_عبداللهی #
جمعه , 1 فروردين 1399
تو
بهارترین نوروز
منی
که در دلم شکوفا می شوی
جمعه , 1 فروردين 1399
دیگران ، آیند و چو باد در گذرند
همچو نسیمی گذرا در نظرند
تو همان آیت عشقی بر دل من
کز مهر دل ما همه بی خبرند
سهم من از تو
همان دلتنگی ست
که رشته های دل بستگی ام
تنیده بر تار و پود
جان و قلبم
دل کندن ، محال است ، محال
عشق همیشگی ام
شور و ذوق ، زندگیم
سه شنبه 23 مرداد 1397
کوچ لحظه هایمان
با ” تو ”
به اوج آسمان می رسد
سه شنبه 16 مرداد 97
شعر هایم
نه وزن دارند
نه قافیه
فقط ” تو ” را دارند
گلشن از روی تو شد
باغ و بهشت
چون خدا ، موی تو
عنبرین سرشت
محو تماشای
تو شدم
به وقت خواب و بیداری
قفل
سکوت را بشکن
بوسیدن لبای تو
کلید نمی خواهد
آغوش تو
تنها کوچه بن بستی هست
که راه برگشت ندارد
عجب هوایی دارد بهار
نسیم عطر افشانی میکند تو را
دلم حوایی میشود
هر لحظه در بهشت آغوشت