Skip to content

کودکیم فراموش شده
در میان هجوم مشکلات جوانی
گم شده جای پاهایم
در گل ولای زندگی
خاطراتم طولانی ست
با اینکه دفترم چهل برگ است
کوله بارم خالی ست
از شادیهای بچگی
باورم کن ای خدای مهربان
من همان کودک دیروزم
که امروز متولد شده ام
ورق می زند روزگار
دفتر نقاشیم را
بدون هیچ شکلی از نوجوانیم
جامانده کیف پر از مداد رنگیهای
کلاس سوم ابتدایی ام
بر روی نیمکت خاک گرفته مدرسه
جوهر خودکارم تمام شد
در دهه شصت
بدون اینکه شصت کلمه بنویسم
از عمری که گذشت
طیبه عبداللهی
ثبت شده در ۱۳۹۱/۱۰/۱۰ به شماره 214453 در سایت شعرنو

